بسم الله الرحمن الرحيم
به نام ا... پاسدار خون شهيدان از صدر اسلام تا كربلاى ايران و با درود بيكران به رهبر كبير انقلاب اسلامى و درود به ياران با وفاى امام و با سلام به شهداى اسلام از بدر تا حنين و از كربلا تا كربلاى غرب و جنوب و سلام به تمام سربازان و رزمندگان اسلام در جبهه هاى حق عليه باطل .
چرا وصيت نامه مينويسم ، زندگى و ارزش زندگى و حرف من با شما وصيت نامه اى كه من اكنون ترسيم مى كنم ,شايد به صورت يك نامه گله آميز بيش نباشد, چرا؟ چون من از دنيا چيزى ندارم و نه مايل هستم كه داشته باشم . اين نه بدان منظور است كه من از زندگى سير شده ام بلكه همه اين مطلب را مي دانيد كه در درون وذات تمامى افراد حب دنيا و لذت بردن از دنيا وجود دارد و در مجموع زندگى را همه دوست دارند و من نيز مستثنى نيستم . من هم دوست دارم كه از زندگانى لذت ببرم .
ولى شما را مخاطب سوال قرار مي دهم ,با وجود شهادت عزيزانى چون شهيد بهشتى و شهدای محراب و عزيزانى كه خود شما با آنها نزديك و مرتبط بوده ايد, مانند حسين ها و حميدها ,چگونه مى توانيم از پا بنشينيم ؟ و مثل اين عزيزان در راه آنها نباشيم ؟ و تا هنگامى كه دشمنان راه اين عزيزان هنوز پا بر جايند, چگونه مى توانيم سكوت كنيم و بيگانه از خون اين همه شهيد از لذايذ دنيوى بهره مند شويم ، و در عمل و جهاد و حركت تن به خوارى دهيم ولى در شعار بگوييم ( هيهات مناالذاله ) ما زير بار ستم نمى رويم .

 

بارها از برادرانى كه در جبهه هاى كردستان بوده اند شنيده ايم كه چه جناياتى را اين اشرار آمريكايى ,به نام كومله و دمكرات مرتكب شده و مى شوند و چگونه چشم عزيزانى كه به دور از پدر ومادر و فرزندان و اقوام خود در جبهه هاى كردستان به حراست از انقلاب اسلامى پرداختند را بيرحمانه از حدقه در مى آورند و چگونه قلب اين عزيزان را از سينه هايشان بيرون مى كشند و چگونه آنها را مثله كرده وپوست صورتشان را كنده ، دستايشان را قطع نموده و بدنشان را سوراخ سوراخ مى كنند. آيا با ديدن اين مطالب و با در نظرگرفتن اين مهم كه شهدا زنده اند و شاهد بر اعمال ما هستند مى شود راحت زندگى كرد و راحت به لذايذ زندگانى رسيد .
پروردگارا تو خود شاهدى كه هر چه بر روى صفحه كاغذ مياورم وآنچه كه در خونم ميگذرد از اعماق وجودم مى جوشد و بيرون ميايد .
به خودت سوگند كه من عاجزو ناتوانم از اينكه شكر نعمتهايت را به جا آورم, تو خود به من توفيق عبادت دادى در صورتى كه لياقتش را نداشتم . به من توفيق عطا فرمودى كه به عنوان يك پاسدار اسلام و يك پاسدار قرآن واقع گردم در صورتى كه من لايقش نبودم . به خودت سوگند اگر امر خودت نبود يك قدم در راهت بر نمى داشتم و عبادت نمى كردم و به عنوان يك پاسدار اسلام واقع نمى شدم ؛چرا كه من بنده گنه كار و روسياه چگونه مى توانستم در راهى حركت كنم و در مقابل كسى عبادت كنم و پاسدارى از فرامين كسى را انجام دهم كه خود او تمامى گناهان و اعمال مرا مشاهده كرده و چگونه مى توانستم به خود جرات دهم كه در مقابلش سر فرود آورم, آنهم سرى كه اصلا وجود نداشت و با گناهان بى شمار از بين رفته بود .
اى معبودا ، اى الله ، اى معشوقم, اگر امرت نبود حتى يك ركعت نماز به جاى نمى آوردم چرا كه تو بزرگتر از آن هستى كه من با تو سخن بگويم و بزرگتر از آنى كه من در مقابلت سجده كنم . بارها اين فكر را در انديشه داشتم كه اصلا از ايران و از جمهورى اسلامى ايران و كشور اسلام بيرون روم ,چرا كه من لياقت اين راندارم در كشورى كه اسلام بر آن حكم فرماست و رهبريت آن را فقيهى همچون آيت الله العظمى امام خمينى به عهده دارد و صاحب اصلى آن امام زمان (عج ) مى باشد ,زندگى كنم .
پس اى الله به من توفيق بده بتوانم امر تو را اطاعت كنم و قدمهايم را استوار گردان كه بتوانم اين راه را بپيمايم .
خدايا بر من مپسند كه عمرى را سپرى كنم و شاهد اين باشم كه گلهائى چون بهشتى ها شهداى محراب ، رجائى ها ، با هنرها ، حسين ها و حميدها پرپر شوند و من بنشينم و نظاره گر باشم كه عزيزانم اينچنين از ميانمان بروند .
خدايا توفيق جهاد در راهت را نصيبم گردان و گرچه لياقتش را ندارم آرزوى شهادت را كه در قلبم و روحم جا پيدا كرده و تنها خواسته من از توست بر آورده كن .
شايد واژه شهادت را نشناخته ام كه اينچنين گستاخانه طلب آنرا مى كنم و ليكن مى خواهم در راه تو بدنم قطعه قطعه شود, تمامى اجزای بدنم را تكه تكه و پيكرم را جدا از هم و قطعات جدا شده از بدنم را سوخته در راه تو ببينم, گر چه مرا شهيد نخوانى كه من لياقت شهيد شدن و نام شهيد به خود گرفتن را ندارم, آرزو دارم كه بد نم در زير طوفان تيرها و خمپاره هاى دشمن قرار گيرد ,بسوزد, تكه تكه شود و گر نه توان ندارم كه فردا جوابگو ى على اكبر حسين (ع ) باشم ,توان ندارم جوابگوى حسين (ع ) باشم, توان ندارم جوابگوى شهداى كربلاى ايران باشم چه رسد جوابگويى در مقابل تو اى معبود و اى الله؛ پس توفيق مردن و كشته شدن در راهت را نصيبم گردان و مرا نا اميد نكن .
اى الله به من توفيق عنايت كن كه در اين نيت و در اين حالت باقى بمانم و قلب و روح و دست و پا و تمام جوارحم در رفتن راه تو هماهنگ باشند .
به من توفيق عنايت فرما اگر پاهايم حركت كرد و اگر چشمهايم ديد و اگر گوشهايم شنيد و اگر زبانم به سخن آمد و اگر دستهايم به حركت درآمد, اين حركت و اين ديدن و اين شنيدن و اين سخن گفتن براى تو باشد و اين اعمال از اعماق وجودم گرفته باشد و از اعماق وجود متوجه تو باشم و قلبم يك لحظه از ياد تو غافل نشود .
سخنى با روحانيت:
در نهج البلاغه از زبان حضرت على (ع ) در مدح اصحاب مي شنويم كه بعد از جنگ جمل ايشان سخنانى ايراد مي فرمايند :
انتم الانصار على الحق ، و الا خوان فى الذين ، و الجنن يوم الباس ، والبطانه دون الناس بكم اضرب المدبر ، وارجو طاعه المقبل ،فاعينونى بمنا صحه خليه من الغش ، سليمه من الريب ، فوالله انى لاولى الناس .
شما حق را ياوران ، و در در روز جنگ چون سپر محافظ دور كننده ضربت‏ها و خواص اصحاب ديگر و ياران من هستيد, با كمك شما پشت كنندگان به حق را مى‏كوبم و به راه مى‏آورم وفرمانبر دارى پذیرنده گان دین را اميدوارم. پس مرا با خير خواهى خاالصانه و سالم از هر گونه شك و ترديد يارى كنيد به خدا سوگند من به مردم از خودشان سزاوارترم.
شما هر روز شاهد هستيد كه چگونه ياران امام با عشق به الله با دشمنان اسلام مى جنگند و هر روز حماسه مى آفرينند و ما پيكر مطهرشان را تشيع مى كنيم و مى بينيم كه ياران امام, اين بسيجيان جان بر كف چگونه يك يك از گلستان انقلاب جدا مى شوند و به لقاء حق مى پيوندند . مطلب قابل گفتن اين است كه اينان خود را تسليم حق نموده اند, تسليم امام نموده اند و هر فرمانى كه از طريق فرمانده شان صادر گردد آن را از امام مى دانند و بدان عمل مى كنند. همين نيروها در پشت جبهه نيز احتياج به فرمانده و راهنما دارند كه بتواند آنها را هر چه بيشتر با مفاهيم اسلام آشنا سازد . وظيفه شما عزيزان روحانى است كه به عنوان طبيب در جامعه آنها را راهنما باشيد وآنها را از خود بدانيد. اگر چه علم ندارند وليكن عمل دارند, اگر چه بى سوادند وليكن اخلاص دارند و اين بسيج را شما بايد حركت بدهيد شما بايد ارشاد كنيد. اينجاست كه به بعضى از شما عزيزان مى گويم كه :
چرا بى تفاوت به بسيج مى نگريد, شماها كه حتى در مراسم رسمى (رژه ها و سمينارها ) بعد از دعوت هم از آمدن خودداری مي كنيد, شما كه بايد اين بسيج را تقويت كنيد وليكن در بعضى اوقات كوتاهى مى كنيد, آيا مى توانيد جواب رسول خدا را بدهيد ؟ آيا مى توانيد جواب على (ع ) را بدهيد ؟ آيا مى توانيد در صورت اطلاع پيدا كردن امام از اين موضوعات ,جواب حسين زمان خمينى كبير را بدهيد؟ آيا اين همه گذشتها واين همه فداكاريها و ايثارها را نمى بينيد يا فراموش كرده ايد ؟
والله قسم ,به خون پاك شهدا قسم من افرادى از بچه هاى سپاه و بسيج را مى شناسم كه شايد بيش از دو يا سه سال است كه حتى يك شب هم در خانه خودشان نخوابيده اند, شب وروز براى رضاى خدا در خدمت مردم و شما هستند. افرادى را مى شناسم كه در طول مدت خدمت خود در سپاه و بسيج تمامى حقوق دريافتى خود را على وار صرف انقلاب و كمك به مردم مى كنند آيا اگر اينان را ارشاد نكنيد و اين بندگان مخلص خداوند به گمراهى كشيده شوند, مى توانيد جواب حضرت ابا عبدالله الحسين (ع ) فاطمه زهرا (س ) وجد گراميشان حضرت رسول (ص ) را بدهيد . به خدا سوگند كه اگر كوتاهى كنيد نمى توانيد جوابگو باشيد. در مراكز بسيج و سپاه حضور فعال داشته باشيد, ارشاد كنيد ,ضعفها را از بين ببريد, اينان را از خود و خود را از اسلام بدانيد. البته همه ما مى دانيم كه پيروزى انقلاب اسلامى ما با رهبريت عزيزان روحانى و در راس آنها امام عزيز بود و در اکثر نقاط روحانيون زحمت كشى داريم كه بسيج وسپاه را در يافته اند و به ارشاد مشغولند. از ائمه جمعه گرفته تا ائمه جماعات در سراسر كشور ليكن سخن من با آن تعداد اندكى است كه مقدارى از اين امرحساس غافلند . عرض مى كنم عزيزان روحانى ما فرزندان انقلاب كه به عنوان بسيجى و سپاهى و جهادى مشغول خدمت شده ايم, احتياج زيادى به ارشاد داريم .
همه ويا اكثر برادران خالصانه جلو آمدند و بايد توسط شما ارشاد شوند وشما بايد راه را براى اينان هموار كنيد .انشاءالله كه خداوند امام عزيز را تا ظهور حضرت مهدى (عج ) و انقلاب ايشان براى ما نگه دارد و به حق مقربان در گاهش ما را به وظايفمان آشنا بگرداند.
در خاتمه طول عمر ياران عزيز امام آيت الله مشكينى , آيت الله موسوى اردبيلى و رئيس جمهور حجت الاسلام خامنه ای , رئيس مجلس حجت الاسلام رفسنجانی و تمامى ياران امام را از درگاه ايزد منان خواهانم . من ا... توفيق
سخنى با رزمندگان:
به تمامى شما عزيزانم هشدار مى دهم مواظب باشيد كه گرگان آمريكا , شوروى - ,فرانسه ,انگليس وغيره در فكر وانديشه خود ,جمهورى اسلامى ما را به عنوان يك خطر جدى تلقى كرده اند و مجدانه مى كوشند تا آن را از بين ببرند. پس لازمه پدافند, پيروزى سريع كفر ستيزانمان مى باشد و به دنبال آن وحدت كلمه بين مسلمين واين يك مسئله حياتى ماست :
وحدت ، وحدت ، وحدت
حرفم را با عزيزان پاسدار و بسيج در يك جمله خلاصه كنم وبه تمامى برادران پاسدار اين را بگويم كه شكر كنيد خداوند را از بابت اينكه توفيق پاسدارى ودفاع از اسلام را به ما عنايت فرمود وشكر اين نعمت دفاع از انقلاب اسلامى است . تا آخرين نفس شكر كنيد مقلد امام بودن را وشكر اين نعمت تابع مطلق بودن در برابر اوامر حضرت است.
شكر كنيد در جمهورى اسلامى زندگى كردن را وشكر اين نعمت در خدمت مسلمين بودن است. شكر كنيد خداوند را به خاطر اين كه ما در موقعيت زمانى قرار گرفته ايم كه با دشمنان دين اسلام جهاد مى كنيم و شكر اين نعمت مردانه و مثل مسلمانان صدر اسلام جنگيدن است ، مثل جعفر طيار ,مثل على اكبر حسين و مثل امام حسين (ع ) اين معلم انسانيت جنگيدن است .
مطمئن باشيد اگر ما در جنگ حسين وار پشتيبان حسين زمان باشيم و در مقابل كفار صهيو نيستى و بعثى عراق بجنگيم ,پيروزى قريب الوقوع را شاهد خواهيم بود .
سخنى با خانواده:
سلام بر پدر ومادر عزيزم پدرى كه با نهايت بزرگى و در كمال بزرگوارى مشكلات بى شمارى را تحمل نمود تا اينكه بتواند مرا به اين درجه برساند . راستى اگر زحمات شما نبود آيا مى توانستم كه در این راه قدم بردارم. به هر حال من خودم را مديون زحمات شما مى دانم و اميد آن دارم كه مرا حلال كنيد زيرا كه تا كنون نتوانستم هيچگونه كارى ويا مشكلى از مشكلات شما را حل نمايم.
مادرى كه همچون پدرم برايم زحمتهایی كشيده, از دوران كودكى تا جوانى ,از كجا بگويم, از شب نخوابيدنها, از چشم انتظار بودنها و...
از پدر و مادرم يك چيز را من سراغ دارم وآن نهايت بزرگوارى است كه هر دوى آنها دارا هستند و از شما مادر مهربانم هم مى خواهم مرا حلال كنيد . پدر ومادر عزيزم من نمى توانم زحمات شايان شما را در رابطه با پرورش خودم حتى عنوان كنم تا چه رسد به اينكه بخواهم تشكرى در اين رابطه از شما به عمل آورم. من در دوران نادانى و جهالتم باعث اذيت وآزار شما شدم و از شما پدر گراميم و شما مادر مهربانم مى خواهم و اين تنها تقاضاى من است شما را به خدا و شما را به جان امام و شما را به فرزند زهرا (س ) مرا حلال كنيد كه اگر بخشش شما در اين باب و يا در رابطه با اعمال گذشته من نباشد واى برمن .
و اما برادر عزيزم تر از جانم, تورا به اندازه اى دوست دارم كه شايد نتوان تصورش را كرد وليكن دوستى من در ارتباط با شما باعث مى شود كه انتظارم نيز از شما بيشتر باشد اميدوارم كه در سايه خداوند متعال اين پيوند جاودانه بماند وانشاءالله به نفع اسلام ومسلمين باشد . انتظارى كه از شما مى رود اينكه نگذاريد سلاحم بر زمين بماند و نگذاريد كه دشمن از مرگم خوشحال شود. برادرم بايد جنگيد. بايد كوشش كرد و بايد با دشمن اسلام مقابله كرد و خون داد. عاقبت خون بر شمشير پيروز است. شايد كه مرگم مرحله اى از تحول در زندگى اين خانواده باشد و در ارتباط با اينكه دوستانى كه ايشان را مى شناسم و مطمئنا مورد اذيت من بوده اند, از ايشان حلاليت بخواهيد .مخصوصا از پدر و مادر حميد وحسين كه در واقع خودم را در وجود اين دو شهيد يافتم . آن حسينى كه مانند امامش سر از تن جدا داشت و آن حميدى كه مانند امامش پيكرش تكه تكه شده بود ولى در مورد حميد اين مطلب را فراموش نكنيد كه اگر امام حسين را سر از تنش جدا كردند و نيزه بارانش نمودند در مورد حميد بايد بگويم كه دستهايش را جدا كردند, بدنش را تكه تكه كردند كه اين پيكر پاك مطهر ويا لااقل عكس آنرا ديده ايد ,پس چگونه مى شود مسلمان اينها را ببيند سكوت كند آيا مى شود ؟
من خودم را مديون اين شهدا مى دانم و مديون امام و انقلاب. بارها از خداوند خواسته ام كه ايكاش ميليونها جان داشتم و در راه انقلاب و اسلام و امام عزيز نثار مى كردم تا شايد دين خود را نسبت به انقلاب ادا نمايم . نمى دانم آيا دين شهدا و اين انقلاب را با دادن جان خود مى توانم ادا كنيم ؟والله قسم كه نمى توانم .
پس برادرم سخت كوشش كن كه بتوانى آن دينى كه بر گردن شماست ادا كنى .
و اما شما خواهران عزيزم از شما مى خواهم كه راه زينب و زينب گونه ها را ادامه دهيد و نگذاريد كه خون شهدا از بين برود . دست يك يك شما را مى بوسم چرا كه با رعايت حجاب اسلامى در بين جامعه خانواده ما را رو سفيد كرده ايد. اين بنده حقير و گنه كار و روسياه را نيز ببخشيد و اگر احيانا شما ها را اذيت وآزار كرده ام, حلالم كنيد . شما را به خدا و جان امام در مرگ من گريه نكنيد و اگر لفظ مرگ را به كار مى برم به اين دليل است كه نمى توانم نام شهيد را بر خودم بگذارم چرا كه اين بنده گنه كار و روسياه و شرمنده كه در دنيا نتوانستم جوابگوى گناهانم باشم ,چگونه مى توانم در قيامت در نزد امام حسين (ع ) در نزد فاطمه زهرا (س ) ودر نزد على (ع ) روسفيد باشم ,پس نام شهيد را هم بر من مگذاريد .
من براى رضايت و خوشنودى خداوند در اين راه قدم برداشتم و مى خواهم كه در اين راه كشته شوم و اين كشته شدن را مرگ در راه خدا ميدانم و از خداوند متعال خواستارم و مكرر اين موضوع را خواسته ام كه پيكر من در آتش بسوزد و تكه تكه شود و اگر خواست خودش باشد جان در بدنم باشد وسوختن را حس كنم كه شايد گناهانم بخشيده شود و خداوند قلم عفو بر گناهان بكشد .
اگر پيكرم به دست نيامد بدانيد كه خداوند خواسته ی اين بنده حقير را اجابت فرموده است و نگران اين موضوع نباشيد چرا كه پيكر عزيزانى چون محقق ها به دست نيامد وليكن نامشان تا ابد باقى خواهد ماند .
و باز شما خانواده عزيزم كه حق فراوانى نسبت به من داريد مى خواهم كه در مرگ من جشن بگيريد و نگذاريد كه خداى ناكرده از گريه شما دشمن خوشحال شود و موقعى كه به يادم مى افتيد به ياد آوريد كه حسين (ع ) چگونه على اصغرش را و على اكبرش را قاسم جگر گوشه و بازمانده برادرش و 72 تن از ياران با وفايش و جان خودش را در راه خدا داد و خانواده اش يعنى زينب (س ) و سكينه (س ) و امام زين العابدين (ع ) و تمام خانواده اش نيز به اسارت برده شد .
پس در مقابل خون على اصغر و على اكبر حسين (ع ) خون فرزند شما چه ارزشى مى تواند داشته باشد و هر موقع به ياد من افتاديد ,به ياد مظلومان و اسرا زندانهاى بعثى و بياد امام موسى كاظم (ع ) آن اسير مظلوم و بياد بدن پاره پاره حسين (ع ) گريه كنيد و باز از شما عزيزان مى خواهم كه در مرگ من اشك نريزيد و خوشحال باشيد .
فرصت نيست لذا در يك جمله از خواهران و برادر عزيزم كه ايشان را از صميم قلب دوست داشته و دارم و كليه پسر خاله هايم وآقاى حبيبى كه قبل از اينكه داماد ما باشد, به عنوان برادر بزرگتربر گردن من حق دارد و كلا از تمامى فاميل و بستگان وآشنايان و تمامى كسانى كه مرا مى شناسند عاجزانه مى خواهم كه مرا حلال كنند و از خداوند براى اين حقير كمترين طلب آمرزش نمايند .
در طول مدت عمر خواسته ام كه در راه خدا رنج و زحمتى را تحمل كرده باشم گر چه توفيق در راه او حركت كردن را نيز خداوند به من عنايت فرموده و اوست كه مرا هدايت نموده و گر نه خود ميداند كه نفس با من چه مى كرد .
اعوذ بالله من شرور انفسنا ان نفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربى .
خداوند اگر ما را رحم نكند نفس اماره انسان را به طرف بدى سوق مى دهد . از آنجائيكه دوستانم در اين راه مرا زياد يارى كرده اند و وسيله هايى بودند كه خداوند توسط آنها مرا راهنمايى كرد از جمله (عسگرى - پرزاد - غفارى - مرادى و... همه عزيزان ) حلاليت مى طلبم و مى خواهم كه از خداوند براى اين حقير طلب مغفرت نماييد . هر چه فكر مى كنم جمله اى رسا كه وصف كند حالم را نمى يابم وليكن شعرى ازا شعار علامه طباطبائى رحمه الله عليه به نظرم مى رسد و آن :
من خسى بى سر وپا يم كه به رود افتادم آنكه مى برد ، مرا هم به دل دريا برد
من اموال شخصى ندارم كه بگويم واگذار كنيد يا نه ، مبلغى از سپاه به عنوان كمك هزينه به من پرداخت مى شد كه از گرفتنش خجالت مى كشيدم آن را بر داشت نكنيد ، بگذاريد براى صندوق بيت المال .
از آنجائيكه مديون همسايه ها و فاميل هستم از شما مى خواهم از آنها حلالى بگيريد و از تمام عزيزانى كه در سپاه و يا بسيج مزاحم آنها بوده ام كمال شرمسارى را دارم و از اين عزيزان نيز طلب مى كنم كه مرا حلال نمايند . مخصوصا مسئولين بسيج ، مخصوصا برادر غفارى .
و در نهايت در مورد مال دنيا بايد بگويم كه در نزد من از زهر تلخ تر است و هر گونه علاقه اى كه باعث شود مرا از هدف اصلى ,يعنى خداوند دور كند به آن علاقه ای ندارم و از خداوند پيروزى كامل حق را بر باطل خواستارم . واين آيه شريفه نشانگر اين موضوع است :
و نريد ان نمن على الذين استضعفو افى الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين
يك مطلب كه لازم هم نمى دانستم نوشته شود با توجه به شناختى كه از خانواده ام دارم وليكن به عنوان تذكر مطرح مى كنم اين است كه بعد از من هيچگونه مزايائى از سپاه ويا بنياد شهیدقبول نكنيد چرا كه شما با جمهورى اسلامى معامله نكرده ايم كه بخواهيم خون بهاء بگيريم لذا هر چه مى خواهيد از طرف اصلى معامله يعنى خدا بگيرد و اين را بدانيد كه يك عده از خدا بى خبر فقط منتظر اين هستند كه مشاهده كنند شما فلان كمك را از سپاه يا بنياد گرفته ايد ,اعلام كنند خانواده شهدا سوء استفاده كرده اند. مقدار سى هزار تومان كه از مهديه قرض گرفته ام از حقوقم پرداخت شود. ديگر حقوقى را مطالبه نكنيد و اگر هم دادند نگيريد چه از سپاه و چه از بنياد و يا هر چيز ديگر . اگر توانستيد خانه را تكميل كنيد و گر نه آن را بفروشيد ويك خانه كوچك براى خودتان بخريد و خودتان را براى پرداخت وام و غيره به زحمت نيندازد .
اللهم صل على محمد و اله و بلغ بايمانى اكمل الا يمان و اجعل يقينى افضل اليقين و انته بنيتى الى احسن النيات و بعملى الى احسن الاعمال .
و لا ترفعنى فى الناس درجه الا حططتنى عند نفسى مثلها و لا تحدث لى عزا ظاهرا الا احدثت لى ذله باطنه عند نفسى بقدرها . والسلام 9/6/65حسين خادم پر





 

 

 



نظرات شما عزیزان:

بهترین سایت موزیک ایرانی
ساعت19:09---5 ارديبهشت 1391
سلام دوست عزیز من
وب بسیار خوبی دارید
خوشحال میشویم شما هم به جمع دوستان ما در pmc bax بپیوندید
پس اگر با تبادل لینک موافق هستید به سایت ما سر زده و اطلاع دهید و یا از سیستم تبادل لینک هوشمند استفاده نمایید

با تشکر مدیر سایت



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: